پهلو می گیرم
خالی
خراب
خمیده
به هوای تو آمده بودم!
که بی هوا فسیل شدم!
پ.ن: و باز هم خسته ی روز برفی، رفیقتو با اینهمه خاطره بازی تنها نزاری
دیوونه که عقل درست و درمون نداره، دیوونه که باشی دلگیر نمی شی، از خودت هم عقب می افتی، دیوونه که باشی، فرشته ی روی شونه ی چپ ِت گریه می کنه
اما یه روز... منِ دیوونه ت رو به بند می کشی و خودتو بر می داری و می زنی به بی دلی!
یه جای خیلی دور.....که آسمونش رنگ آسمون شهر تو نباشه...